در جلسه امتحانِ عشق
من ماندهام و یک برگۀ سفید!
یک دنیا حرف ناگفتنی و یک بغل تنهایی و دلتنگی..
درد دل من در این کاغذ کوچک جا نمیشود!
در این سکوت بغضآلود
قطره کوچکی هوس سرسره بازی میکند!
و برگۀ سفیدم عاشقانه قطره را در آغوش میکشد!
عشق تو نوشتنی نیست..
در برگهام، کنار آن قطره، یک قلب میکشم!
وقت تمام است.
برگهها بالا..
نظرات شما عزیزان:
آوا 
ساعت1:05---15 بهمن 1392
بی دل 
ساعت17:55---25 شهريور 1391
СЗГιИЗ 
ساعت22:39---15 شهريور 1391
ترسی مرا می ترساند
از ترس ِ بی ترسی ِ تو
که ترس نداری از ترس ِ بی کسی ِ من
"علیرضا بدیع فر"
آپدیتم و منتظر حضور پررنگتون
امیر 
ساعت19:17---4 شهريور 1391
سلام وبلاگت قشنگه ب وبلاگ من هم سر بزن
منم تنهام
omid 
ساعت15:13---29 مرداد 1391
عيدت مبارك
از طرف يك دوست قديميو بي وفا ببخشيد اين همه مدت پيشت نيومدم
پریا ستاری 
ساعت19:42---26 مرداد 1391
سلام خانم خسته نباشین وبلاگ جالبی دارین خیلی جالب اما غمگین چرا؟اونی که دوستت داره باهاش باش اگه نداشت ولت کرد وفا نداشت تو هم ول کن....ولی من 14 ساله بودم نامزدم مهندس کامپوتر بود همدیگررا خیلیدوست داشتیم 2ماه بود باهم ازدواج کرده بودیم در حادثه تصادف فوت کرد الان هم کسی جایش را در قلبم نگرفته با خاطراتش زندگی میکنم
†ɢα'§ : <-TagName->
دو شنبه 23 مرداد 1391برچسب:
,
15:13
|- ندا
-|